دوشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۶، ۰۷:۰۷ ب.ظ
بازار ارز با عمل کنترل میشود نه مصاحبه!
روزنامه وقایع اتفاقیه نوشت: قیمت واقعی ارز از نرخ کنونی آن بالاتر است اما تاکنون دولت با دلارهای نفتی قیمت را پایین نگه داشته بود و پیش از آن در دوران دولت گذشته تجربه کرده بودیم که نرخ دلار ناگهانی با افزایش ۳برابری مواجه شد.
همیشه در جایگاه بخش خصوصی و اتاق بازرگانی این هشدار به دولت داده شده بود که به زور ارز را پایین نگهداشتن انتهایی جز جهش قیمت ندارد و باید برای کنترل این بازار استراتژی مشخص کرد. در زمان دکتر مصدق در یک بازه زمانی که نرخ ارز و دلار میخواست افزایش یابد، ایشان یک نفر را مامور و برای آن استراتژی خاصی مشخص کرده بود و همین شد که بازار ارز به درستی کنترل شد. در برنامه چهارم و پنجم توسعه این پیشبینی شده بود که هر سال معادل مابهالتفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی نرخ ارز تغییر کند اما در دولتهای سازندگی، دولت اصلاحات این کار انجام نشد، به این قانون بیتوجهی شد و با ارز بهعنوان یک حربه سیاسی برخورد شده است.
احساس این است که اگر نرخ ارز افزایش یابد ارزش پول ملی کاهش مییابد که در این صورت مسئله حیثیتی میشود. اما در کشورهای صنعتی و پیشرفته جهان این موضوع چنین جایگاهی ندارد که اگر ارزش پول ملی به این وسیله کاهش یابد، اتفاق ناگواری افتاده است و بیشتر به مسائل توسعه اقتصادی نگاه میکنند و برای تحقق آن نیز همواره سعی میکنند ارزش پول ملی خود را پایین نگه دارند. بهعنوان مثال اگر به ارزش و قیمت یوآن چین نگاهی بیندازید متوجه میشوید که همه دولتها به این کشور فشار میآورند تا قیمت یوآن را افزایش دهد اما این کار را انجام نمیدهند تا صادراتشان رونق بگیرد.
البته آمریکاییها هم اینگونه رفتار میکنند و با همین هدف دلار را تا حدی پایین نگه میدارند. حتی دو بار در گذشته دو کشور تعمدی و رسمی اعلام کردند که میخواهند ارزش پول ملی خودشان را پایین نگه دارند که میتوان به سوئد و فرانسه بهعنوان دو کشور صنعتی اروپایی اشاره کرد که این اقدام را در دهههای گذشته انجام دادهاند؛ البته مسئولان ایران نیز دلیل قانعکنندهای برای نگهداشتن نرخ ارز نداشتند و یکبار رییس سازمان برنامهوبودجه که به اتاق بازرگانی آمده بود، اعلام کرد که نباید پول ملی کاهش پیدا کند و تضعیف شود.
در چنین شرایطی این ابهام به وجود میآید که آیا دولت درحالحاضر ارز کافی در خزانه برای عرضه در بازار ندارد که نمیتواند بازار ارز را کنترل کند و جلوی افزایش نرخ ارز را بگیرد؟ یا اینکه این مسئله ارتباطی به ناتوانی دولت ندارد و به این مسئله پی برده است که نرخ ارز باید کنترل شود؟ اما باید گفت که حتی اگر فرض دوم درست باشد و دولت بخواهد نرخ ارز واقعی شود که در پی آن صادرات رشد کند و رشد اقتصادی نیز محقق شود، به این شکل نباید بازار ارز رها شود و قانعکننده نیست.
احتمال دیگر این است که دولت پولی ندارد و باید دید که کجاست. دلیل افزایش نرخ ارز بسیار مبهم است و نمیتوان به نتیجه واحدی رسید؛ زیرا با وجود ادعای دولتمردان مبنیبر اینکه نمیگذاریم نرخ ارز افزایش یابد، شاهد رشد قیمتها در بازار ارز هستیم. به نظر میرسد افزایش نرخ ارز دلایلی دارد که کسی نباید غیر از مسئولان از آن خبر داشته باشند. افزایش نرخ ارز در صورتی باعث ایجاد تورم میشود که اینگونه با آن برخورد شود که تاکنون شده است؛ زیرا در شرایط عادی اگر با یک استراتژی مشخص اجازه افزایش قیمت ارز را در بازههای زمانی مشخص و به اندازه معین بدهند، چنین اتفاقاتی نمیافتد و پیامدهای اینچنینی را شاهد نخواهیم بود، زیرا ارز مانند دیگر کالاها معلول نرخ تورم است. البته در شرایط کنونی که شاهد افزایش غیرطبیعی نرخ ارز هستیم، این نوسان میتواند مانند داستان مرغ و تخممرغ عمل کند. به گونهای که تورم باعث افزایش نرخ ارز میشود و افزایش نرخ ارز نیز خاصیت تورمزایی پیدا میکند. در بازه سال گذشته نیز نرخ ارز به ۴۲۰۰تومان رسید اما آن را تا حدود ۳۷۰۰تومان کاهش دادند که ضرر و زیان بسیاری به فعالان اقتصادی وارد کردند. برخی فعالان اقتصادی معتقدند که ورود واسطهها به قیمتگذاری ارز سبب افزایش این نرخ شده است و بانک مرکزی باید سکوت خود را بشکند، اما سکوت یا عدم سکوت بانک مرکزی یا مدیرانش نمیتواند نرخ ارز را تغییر دهد بلکه عملکرد آنهاست که میتواند تغییر ایجاد کند؛ زیرا این مسئله پراگماتیک است نه تئوری و وقتی بانک مرکزی میگوید که جلوی افزایش نرخ ارز را خواهیم گرفت، باید بتواند ارز در اختیار بازار قرار دهد اما اگر نمیتواند صحبتکردن نیز تاثیری بر بازار نخواهد گذاشت. سخن به میان آوردن از اینکه دلالان و واسطهها عامل افزایش قیمت ارز و نوسان آن هستند برای سیستم اقتصادی کشور اصلا خوب نیست؛ زیرا طرح این مسئله به معنای این است که چهار نفر میتوانند با بازار ارز یک کشور بازی کنند. حتی در دولت گذشته نیز که معاون اول رییسجمهور وقت این مسئله را طرح کرد، شخصا اعتراض و اعلام کردم که اگر کشورمان را کسانی مانند جمشید بسمالله میتوانند مدیریت کنند، وای به حال مدیریت کشور.
اقتصاد به معنای عرضه و تقاضاست و بازار ارز نیز در قالب همین ساختار میتواند کنترل و تنظیم شود و اگر ادعا میشود که ارز در اختیار دولت است، باید آن را در بازار عرضه کند. اینکه گفته میشود تعداد فروشندهها افزایش یافته، ارتباطی به نوسان و افزایش قیمت یک کالا ندارد و در بازار ارز نیز مسئله صدق میکند و در وضعیت کنونی اگر دولت ارزی در اختیار دارد که میتواند بازار را کنترل کند، باید این کار را انجام دهد و اگر ندارد، باید صادقانه آن را با مردم در میان بگذارد. اقتصاد یک علم است و بیماری آن نیز با راهکارهای علمی حل میشود نه با مصاحبه، صحبتکردن و رسانه!
همیشه در جایگاه بخش خصوصی و اتاق بازرگانی این هشدار به دولت داده شده بود که به زور ارز را پایین نگهداشتن انتهایی جز جهش قیمت ندارد و باید برای کنترل این بازار استراتژی مشخص کرد. در زمان دکتر مصدق در یک بازه زمانی که نرخ ارز و دلار میخواست افزایش یابد، ایشان یک نفر را مامور و برای آن استراتژی خاصی مشخص کرده بود و همین شد که بازار ارز به درستی کنترل شد. در برنامه چهارم و پنجم توسعه این پیشبینی شده بود که هر سال معادل مابهالتفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی نرخ ارز تغییر کند اما در دولتهای سازندگی، دولت اصلاحات این کار انجام نشد، به این قانون بیتوجهی شد و با ارز بهعنوان یک حربه سیاسی برخورد شده است.
احساس این است که اگر نرخ ارز افزایش یابد ارزش پول ملی کاهش مییابد که در این صورت مسئله حیثیتی میشود. اما در کشورهای صنعتی و پیشرفته جهان این موضوع چنین جایگاهی ندارد که اگر ارزش پول ملی به این وسیله کاهش یابد، اتفاق ناگواری افتاده است و بیشتر به مسائل توسعه اقتصادی نگاه میکنند و برای تحقق آن نیز همواره سعی میکنند ارزش پول ملی خود را پایین نگه دارند. بهعنوان مثال اگر به ارزش و قیمت یوآن چین نگاهی بیندازید متوجه میشوید که همه دولتها به این کشور فشار میآورند تا قیمت یوآن را افزایش دهد اما این کار را انجام نمیدهند تا صادراتشان رونق بگیرد.
البته آمریکاییها هم اینگونه رفتار میکنند و با همین هدف دلار را تا حدی پایین نگه میدارند. حتی دو بار در گذشته دو کشور تعمدی و رسمی اعلام کردند که میخواهند ارزش پول ملی خودشان را پایین نگه دارند که میتوان به سوئد و فرانسه بهعنوان دو کشور صنعتی اروپایی اشاره کرد که این اقدام را در دهههای گذشته انجام دادهاند؛ البته مسئولان ایران نیز دلیل قانعکنندهای برای نگهداشتن نرخ ارز نداشتند و یکبار رییس سازمان برنامهوبودجه که به اتاق بازرگانی آمده بود، اعلام کرد که نباید پول ملی کاهش پیدا کند و تضعیف شود.
در چنین شرایطی این ابهام به وجود میآید که آیا دولت درحالحاضر ارز کافی در خزانه برای عرضه در بازار ندارد که نمیتواند بازار ارز را کنترل کند و جلوی افزایش نرخ ارز را بگیرد؟ یا اینکه این مسئله ارتباطی به ناتوانی دولت ندارد و به این مسئله پی برده است که نرخ ارز باید کنترل شود؟ اما باید گفت که حتی اگر فرض دوم درست باشد و دولت بخواهد نرخ ارز واقعی شود که در پی آن صادرات رشد کند و رشد اقتصادی نیز محقق شود، به این شکل نباید بازار ارز رها شود و قانعکننده نیست.
احتمال دیگر این است که دولت پولی ندارد و باید دید که کجاست. دلیل افزایش نرخ ارز بسیار مبهم است و نمیتوان به نتیجه واحدی رسید؛ زیرا با وجود ادعای دولتمردان مبنیبر اینکه نمیگذاریم نرخ ارز افزایش یابد، شاهد رشد قیمتها در بازار ارز هستیم. به نظر میرسد افزایش نرخ ارز دلایلی دارد که کسی نباید غیر از مسئولان از آن خبر داشته باشند. افزایش نرخ ارز در صورتی باعث ایجاد تورم میشود که اینگونه با آن برخورد شود که تاکنون شده است؛ زیرا در شرایط عادی اگر با یک استراتژی مشخص اجازه افزایش قیمت ارز را در بازههای زمانی مشخص و به اندازه معین بدهند، چنین اتفاقاتی نمیافتد و پیامدهای اینچنینی را شاهد نخواهیم بود، زیرا ارز مانند دیگر کالاها معلول نرخ تورم است. البته در شرایط کنونی که شاهد افزایش غیرطبیعی نرخ ارز هستیم، این نوسان میتواند مانند داستان مرغ و تخممرغ عمل کند. به گونهای که تورم باعث افزایش نرخ ارز میشود و افزایش نرخ ارز نیز خاصیت تورمزایی پیدا میکند. در بازه سال گذشته نیز نرخ ارز به ۴۲۰۰تومان رسید اما آن را تا حدود ۳۷۰۰تومان کاهش دادند که ضرر و زیان بسیاری به فعالان اقتصادی وارد کردند. برخی فعالان اقتصادی معتقدند که ورود واسطهها به قیمتگذاری ارز سبب افزایش این نرخ شده است و بانک مرکزی باید سکوت خود را بشکند، اما سکوت یا عدم سکوت بانک مرکزی یا مدیرانش نمیتواند نرخ ارز را تغییر دهد بلکه عملکرد آنهاست که میتواند تغییر ایجاد کند؛ زیرا این مسئله پراگماتیک است نه تئوری و وقتی بانک مرکزی میگوید که جلوی افزایش نرخ ارز را خواهیم گرفت، باید بتواند ارز در اختیار بازار قرار دهد اما اگر نمیتواند صحبتکردن نیز تاثیری بر بازار نخواهد گذاشت. سخن به میان آوردن از اینکه دلالان و واسطهها عامل افزایش قیمت ارز و نوسان آن هستند برای سیستم اقتصادی کشور اصلا خوب نیست؛ زیرا طرح این مسئله به معنای این است که چهار نفر میتوانند با بازار ارز یک کشور بازی کنند. حتی در دولت گذشته نیز که معاون اول رییسجمهور وقت این مسئله را طرح کرد، شخصا اعتراض و اعلام کردم که اگر کشورمان را کسانی مانند جمشید بسمالله میتوانند مدیریت کنند، وای به حال مدیریت کشور.
اقتصاد به معنای عرضه و تقاضاست و بازار ارز نیز در قالب همین ساختار میتواند کنترل و تنظیم شود و اگر ادعا میشود که ارز در اختیار دولت است، باید آن را در بازار عرضه کند. اینکه گفته میشود تعداد فروشندهها افزایش یافته، ارتباطی به نوسان و افزایش قیمت یک کالا ندارد و در بازار ارز نیز مسئله صدق میکند و در وضعیت کنونی اگر دولت ارزی در اختیار دارد که میتواند بازار را کنترل کند، باید این کار را انجام دهد و اگر ندارد، باید صادقانه آن را با مردم در میان بگذارد. اقتصاد یک علم است و بیماری آن نیز با راهکارهای علمی حل میشود نه با مصاحبه، صحبتکردن و رسانه!