شرق: اقتصاد ایران با وجود ظرفیتها و امکانات بالفعل و
بالقوه کمنظیر، گرفتار مشکلات و مسائل پیچیدهای است. بیکاری، تورم، سطح
سرمایهگذاری و تولید سرانه پایین و بهرهوری نازل ازجمله این مشکلاتند.
اینها همه معلول عوامل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی درهمتنیدهای
هستند که صرفا با عبارات و گفتارهای پیچیده و سنگین نباید به توصیف آنها
بسنده کرد و شاید لازم باشد با زبان و گفتار سادهتری به بحث درباره آنها
پرداخت.
زمانی که
جنگی (تهاجمی) حادث میشود، تأثیرپذیری و واکنش عوامل درگیر در آن متفاوت
خواهد بود. غیر از مدافعانی که در میدان جنگ حضور دارند و مصائب و خطاها را
با سلولهای خود حس میکنند، بیش از همه، افرادی که در محل باقی ماندهاند
و نمیتوانند پناهگاهی بیابند، در معرض خطرات و آسیبهای جنگ قرار
میگیرند.در مرحله بعد، افرادی که پناهگاهی یافته، اما در معرض آسیبهای
آوارگی از موطن و هویت خود قرار میگیرند صدمه میبینند.
گروه
چهارم فرماندهانی هستند که در نزدیکی محل جنگ و در سنگرهای مستحکم موضع
گرفته و از ایمنی بهتری برخوردارند (که حق و منطق عقلانی هم همین را حکم
میکند) اما در حال برنامهریزی هستند که چگونه تلفات را به حداقل رسانده و
ایمنی بیشتری را فراهم کنند و بهگونهای عمل کنند که چنانچه در صفحه
شطرنج اسبی یا سربازی را از دست دادند، حداقل قلعهای از دشمن را در اختیار
بگیرند و نهایتا نبرد را به پیروزی رهنمون شوند.
شاهبیت عملکرد این فرماندهان این است که تلاش میکنند آرایش صحنه را
مطلقا به تصادف وا نگذارند. پنجمین گروه مردمی هستند که در دوردستهای جنگ
واقع شدهاند و گرچه در آتش جنگ نیستند، اما ضربان قلب آنها با جنگ
همنوا است و با ارسال کمکهای مردمی و انسانی خود با جنگ همداستان میشوند
و درنهایت؛ گروه ششم، زیادهخواهان راحتطلبی هستند که در فاصلهای دور از
میدان جنگ نشسته و در کنار گود دستور «لِنگش کن» صادر میکنند.
قطعا
برای اینان هیچ حقی در افتخارات نبرد متصور نیست، زیرا نه در میدان جنگ
هستند و نه نقشی در این جنگ و درنهایت پیروزی آن برعهده داشتهاند.
متأسفانه
تاریخ نشان داده که در بسیاری موارد، با بیبرنامگیهای مدیران،
میوهچینان فداکاری و صدماتی که آن تلاشگران تحمل کردهاند، همان
ریزهخوارانی خواهند بود که نقشی در مبارزه نداشته و صدمهای ندیدهاند؛
درست همچون ارابههایی که وقتی در مرداب فرو میروند در ابتدا، ارابهرانان
را به کام مرگ میبرند.
حال
حکایت اقتصاد امروز ما و تحریمها را هم با همین شباهتها میتوان مورد
تحلیل قرارداد اما اجازه دهید ابتدا به وضعیت دیگری نیز پرداخته شود. کشور
به دلیل دفاع جانانه زمان جنگ و اقدامات اقتصادی آن دوران که متأسفانه به
دلیل فقدان برنامهریزی تکمیلی ادامه نیافت (گرچه بهظاهر تاکنون
برنامههایی به اسم توسعه داشتهایم)، در سطح منطقه دارای قدرت سیاسی و
امنیتی برجستهای شد.
اما
در سالهای پس از جنگ، تصمیمات مقطعی و عوامگرایانه، بدون آنکه از
پشتوانه کارشناسان مستقل و آگاه کشور برخوردار باشد، فرصتهای بسیاری از
اقتصاد و جامعه ما گرفت. در شرایط نابسامان اقتصادی و درحالیکه از تمهیدات
لازم برای توسعه پایدار و تابآوری اقتصاد غفلت شده بود، تحریمها مزید بر
علت شد و بر نابسامانیها افزود.