چه شد آن وعده ها؟ چرا دلار پرواز کرد؟
مسعود سلیمی در روزنامه جهان صنعت نوشت: سال 96 در حالی به پایان رسید که بسیاری از تعهدات و وعدههای مسوولان به ویژه در زمینه معیشت مردم، همچنان در ابهام و تعلیق باقی مانده بود.
این، سیاهنمایی نیست چراکه واقعیتهای میدانی از زندگی روزمره مردم با آنچه در شعار و وعدههای مسوولان دیده میشود، تفاوت بسیاری دارد.
بیتردید سال 96، اوضاع کشور گل و بلبل نبود، اگر هم قرار است گل و بلبل خوانده شود، باز بیتردید شامل اکثریتی نمیشود که بر اساس گفتهها و آمار و تحلیلهای رسمی منتشر شده در داخل کشور، یا زیر خط فقر هستند یا به ضرب و زور، سر و ته زندگی را به هم میچسبانند.
سال 96 تمام شد و سال 97 با شعار بالقوه بسیار بسیار درست «حمایت از تولید داخلی» که به عنوان یک اصل، نمیتواند مورد پذیرش نهتنها در ایران که در تمام اقتصادهای جهان نباشد، آغاز شد، اما در همین فاصله کمتر از یک ماه که تازه دست کم دو هفته آن هم مملکت در تعطیلی به سر میبرد، اگرچه این اصل در حرف و حدیث، بسیار پرداخته شد، اما به درستی درمییابیم که واقعیتها و آشفتگی اقتصاد کشور که نشانه بارز آن را در بازار ارز، لحظه به لحظه میبینیم و چشم سال 96 را هم کور کرده مانند اژدهایی بر فراز سفرههای مردم تنوره میکشد، تحقق آن را از حالا با اما و اگر روبهرو میسازد.
زمانی بود همین چند ماه پیش اگر از دلار 4000 تومان حرف میزدیم، مواخذه میشدیم، اما امروز در حالی که فقط چند ماه از آن وقت میگذرد، دلار بدون دردسر، بدون واهمه و بدون کمترین بگیر و ببندی، در حال رسیدن به مرز 6000 تومان است.
سخن از تحلیل اقتصادی و سیاسی و... در میان نیست، امروز حرف این است که زوال پول ملی تا کجا ادامه خواهد داشت، حرف این است که مسوولان، به طور خاص دولت تدبیر و امید، میداند که چه میگذرد و ماجرا از کجا آب میخورد و لب تر نمیکند یا اینکه میداند خود چه میکند و به عنوان یک منبع درآمد به دلار مینگرد که در هر دو حالت، نتیجه کار به ضرر مردم تمام میشود.
در هرحال آنچه در بازار ارز کشور میگذرد، بیتردید در کمتر جایی از دنیا نمونه آن را میتوان پیدا کرد که مردم از صبح جلوی صرافیها صف بکشند و با دلالبازی، گونیگونی ریال بدهند و عددعدد دلار بگیرند و یک جوری یا زیر متکا بخوابانند یا به خارج ببرند که صدالبته این شیوه دوم، بسیار بسیار ابتدایی است، راههای دیگری وجود دارد که میشود بیشتر و بهتر این کار را انجام داد!
در پیامد مخرب روانی صعود دلار، همین بس که اکثریت، فاقد توانایی خرید و انتقال دلار روز به روز در دایره بسته امروز را به فردا رساندن بیشتر دست و پا بزنند.
واقعیت این است که مساله از سیاهنمایی گذشته است، مساله این است که یک وقتی باید مسوولان گره از کار دلار باز کنند، اگر قرار بود با وعده و سمینار و سکوت، دعوا و... کار، کار شود که تا حالا شده بود، در حالی که این صفهای طولانی و این دلارهایی که دست به دست میشود، با چشم غیرمسلح هم به خوبی دیده میشود و آدم را به یاد عاقبت نیجریه و ونزوئلا میاندازد.